به ستاره بگو شب چه مهربونه
نکنه فکر کنه شب نامهربونه
به گلای کاغذی بگو که از پنجرمون دور نشن
شمعدونای خونمون بی شمع و بی نور نشن
صحبت از مهتابه آسمون در خوابه
حرف ما فریاده دل عجب اباده
ماهیا رودخونه ها رو دیگه تنها نذارن به عشق دریا
که پرنده های عاشق به هوای کوچ نرن اون ور دنیا
صحبت از مهتابه اسمون در خوابه
حرف ما فریاده دل عجب اباده
که گلا عطر تو باشه رو تناشون رو تناشون
عکس تو باشه گل رو دامناشون رو دامناشون
صحبت از مهتابه اسمون در خوابه
حرف ما فریاده دل عجب اباده
می توان رفت در ان ستاره های چشم او
می توان نیست شدو هیچ ندید
جز دو نقطه سیاه
می توان خود را دید
لحظه غربت خود را حس کرد
و در ان مرز غریبانه چه شیرین جان داد
از غم عشق چه می باید کرد
من نمی دانم هیچ تو بگو
تشنه ام تشنه ترین تشنه ها
از عطشی می سوزم
تو بگو من نمی دانم هیچ
to begoo man nemidanam hich
از غم عشق چه می باید کرد
az ghame eshghe che mibayad kard
ترانه آهنگ گلهای کاغذی از ستار
تشنه ام تشنه ترین تشنه ها
از عطشی می سوزم
تو بگو من نمی دانم هیچ
to begoo man nemidanam hich
از غم عشق چه می باید کرد