در تب حسرت دچار حس خود خواهی شدم
آشیانم را به هم پاشیدمو راهی شدم
آمدم آمدم تا با سبک بالان ساحل بپرم
در میان موج دریا طعمه ماهی شدم در تب حسرت
دچار حس خود خواهی شدم
آشیانم را به هم پاشیدمو راهی شدم
آمدم تا با سبک بالان ساحل بپرم
amadam ta ba sabok balane sahel beparam
در میان موج دریا طعمه ماهی شدم
dar miyane moje darya tome mahi shodam
خواستم آهو شوم در پیش رو دشتی نبود
خواستم تا بازگردم راه برگشتی نبود
خواستم در شهر گل حالی کنم چرخی زنم
گل فراوابود اما بین گل گشتی نبود
خواستم تا چون پرستو باز گردم از سفر
لا به لای تنگ نای شاخه ها بالم شکست
خواستم سر سختیم را بر همه ثابت کنم
قهرمان برد باری ناگهانا آسمان را شکست
خواستم تنهاییم را با کسی قسمت کنم
بین جمع عاشقان یک با صفا پیدا نشد
خواستم فریاد من تا آسمانها پر کشد
هم ره فریاد من یک هم صدا پیدا نشد
در تب حسرت
دچار حس خود خواهی شدم
آشیانم را به هم پاشیدمو راهی شدم
آمدم تا با سبک بالان ساحل بپرم
amadam ta ba sabok balane sahel beparam
در میان موج دریا طعمه ماهی شدم
dar miyane moje darya tome mahi shodam
ترانه آهنگ هجرت از ستار
دچار حس خود خواهی شدم
آشیانم را به هم پاشیدمو راهی شدم
آمدم تا با سبک بالان ساحل بپرم
amadam ta ba sabok balane sahel beparam
در میان موج دریا طعمه ماهی شدم
dar miyane moje darya tome mahi shodam