به من از روزای کوتاه شبای سرد زمستون
زوزه سگهای ویلون شب خلون خیابون
زیر سقفای شکسته رگ تند باد و بارون
گنجهای پر ز هیچی حسرت یه لقمه نون
بگو بگو با منی ولی از دوریت نگو
منو نترسون منو نترسون
به من از سرفه برگها سینه زخمی پاییز
ترس گنجیشکای عاشق از مترسکای جالیز
سر موندن و نرفتن بوته با گلاش گلاویز
پر پرهای شکسته ست قفسهای زرد پاییز
بگو بگو با منی بگو بگو با منی
به من از دستهای تب دار
لبای تناس بسته
با پای زخمی و خسته
روی ریگ داغ دویدن
دیدن مردی که زیر ساییه خودش نشسته
با همه آوراگیاش دل به موندن تو بسته
بگو بگو با منی بگو بگو بامنی بگو
کسی که می پندارد
تمام میوه ها زمانی می رسند
tamame miveha zamani miresand
که توت فرنگی از انگور هیچ نمی داند
ke toot farangi az angoor hich nemidanad
ترانه آهنگ منو نترسون از ستار
بگو بگو با منی بگو بگو بامنی بگو
کسی که می پندارد
تمام میوه ها زمانی می رسند
tamame miveha zamani miresand
که توت فرنگی از انگور هیچ نمی داند