چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی
چه بوده ان گناه من که یار من نمی شوی
بهار من گذشته شاید
شکوفه جمال تو شکفته در خیال من
چرا نمکنی نظر به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید
تو را چه حاجت نشانه من
تویی که پا نمی نهی به خانه من
چه بهتر آن که نشنوی ترانه من
نه قاصدی که از من ارد گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری که از تو ارد گهی به سوی من پیامی
بهار من گذشته شاید
غمت چو کوهی به شانه من
ولی تو بی غم از غم شبانه من
چو نشنوی فغان عاشقانه من
خدا تو را از من نگیرد ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم کنون که شمع بزم غیری
be yade omre ratfe geryam konoon ke shame bazme gheyri
بهار من گذشته شاید
bahare man gozashte shayad
ترانه آهنگ بهار من گذشته شاید از ستار
چو نشنوی فغان عاشقانه من
خدا تو را از من نگیرد ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم کنون که شمع بزم غیری
بهار من گذشته شاید
bahare man gozashte shayad