انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
az har sedaye khoob barayam sedatari
آیینهای به پاکی سرچشمهٔ یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری
تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آنسوی هر دری
لالایی پر نوازش بارانه نم نمی
خاک مرا به خواب گل یاس میبری
انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
az har sedaye khoob barayam sedatari
درهای ناگشودهٔ معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری
هم روح لحظههای شکوفایی و طلوع
هم روح لحظههای گل یاس پرپری
از تو اگر که بگذرم از خود گذشتهام
هرگز گمان نمیبرم از من تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
انگار با من از همه کس آشناتری
من غرقه تمامی غرقآبهای مرگ
تو لحظه عزیز رسیدن به بندری
من چیره میشوم به هراس قریب مرگ
از تو مراست وعدهٔ میلاد دیگری
از تو اگر که بگذرم از خود گذشتهام
هرگز گمان نمیبرم از من تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
انگار با من از همه کس آشناتری
انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
az har sedaye khoob barayam sedatari
ترانه آهنگ غزل از ستار
انگار با من از همه کس آشناتری
انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
az har sedaye khoob barayam sedatari
انگار با من از همه کس آشناتری
engar ba man az hame kas ashenatari
از هر صدای خوب برایم صداتری
az har sedaye khoob barayam sedatari